ار که من یار شوم در به خرابات به تو چه
ورکه آشفته ز افسانه ی مافات ، به تو چه
پس پرده تو اگر مستِ خرابی ، چه به من
من اگر دامن گل مست مراعات ، به تو چه
تو بر آنی غمِ عالم به دل آری ، چه به من
من اگر رخت حریر دامن باغات ، به تو چه
گرت از بارِ ریاضت به غروری ، چه به من
من اگر باده نوشین به کرامات ، به تو چه
تو گر از نوحه گری مستِ الیمی چه به من
من اگر مست کنم با مَیِ حاجات به تو چه
تو هماره خبر از نوحه سرایی ، چه به من
من اگر نغمه بخوانم به سماوات به تو چه
همه فقرم حظ تازی و تو گویی چه به من
چو مرا پیشه همارا به مساوات به تو چه
تو به زاری همه در راز و نیازی چه به من
چو بر آنم حذر از بارِ اضافات ، به تو چه
گر به غایت بِبَری حاصل عمرت چه به من
من اگر خوار شوم در به مکافات به تو چه
رَنجم از عالم هستی ، باز گویی چه به من
چو به سر عالم فانی همه آفات به تو چه
نیای گودرزی
یاسوج _ بیست و دوم دیماه یکهزار و سیصد و نود و هفت
#محمد_کرم_نیا
اشعار ...برچسب : نویسنده : karamnya230o بازدید : 208